هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » لیدا علیزاده »شازده
سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت 0:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شازده

این روزا سَرِ چاهار راه دشنه و تیر می فروشن
شازدة گل و ترانه! چشمای نازِ تو روشن
توی کوچه های تهرون بوی کافوره و مرگه
گلدون شمعدونیمونم زیرِ رگبار تگرگه
این روزا دورِ درختا دیگه نرده و حصاره
به جای واژة مادر مشق بچه ها شعاره
دست مهربون مهتاب حالا لبریزِ غروره
آرزوهامون می میرن خدا دوره دوره دوره
توی مهمونی ظلمت هل کشونِ سرخ ابلیس
نگو این همه جنایت پای رفتنِ نگات نیس
اشک و دردو نرسیدن وقت غیبت تو بوده
خیلی وقته دیگه دستام گریه هاتو نسروده
تو هم آوازِ قدیمی! بَدی اما خیلی خوبی
واس مرگ دیو قصه یه طلسم نقره کوبی
دَمِ آخر سقوطم برسونم به پریدن
بی خیال که این جماعت بال های تو رو ندیدن
شب زده کوچة مارو، یه ستاره مهمونم کن
پَسِ پشت اون نگاهت یه جورایی پنهونم کن
وقت غیبت ترانه تو بزن به طبل هق هق
نذار پای تو بیفته مرگ سرخ این دقایق
تو هم آوازِ قدیمی بدی اما خیلی خوبی
واس مرگ دیو قصه یه طلسمِ نقره کوبی